زندگى علمى امام محمد باقر (علیه السلام)
کتاب: زندگى سیاسى امام محمد باقر (علیه السلام)، ص 80
نویسنده: احمد ترابى
اکنون امام باقر (ع) در زمانى که افزون بر نیم قرن از رحلت رسول اکرم (ص) گذشته و تنشهاى فکرى و عقیدتى، شدت بیشترى یافته است، مجال مىیابد تا با تشکیل حوزه عظیم درسى به تصحیح اندیشهها بپردازد.
مبارزه با اندیشه خوارج
خوارج گر چه پس از جنگ نهروان به شدت تضعیف شدند، ولى با گذشت زمان به تجدید قوا پرداخته و هوا دارانى یافته و بعدها به شورشها و حرکتهاى اجتماعى دامن زدند.
یکى از میدانهاى رویارویى امام باقر (ع) با اندیشههاى منحرف، موضعگیریها و روشنگریهاى آن حضرت در رویارویى با عقاید و مشى خوارج بود.
امام باقر (ع) در برخى از تعالیم خود مىفرمود: به این گروه مارقه (1) باید گفت: چرا از على (ع) جدا شدید، با این که شما مدتها سر در فرمان او داشتید و در رکابش جنگیدید و نصرت و یارى وى زمینه تقرب شما را به خداوند، فراهم مىآورد.
آنها خواهند گفت: امیر المؤمنین (ع) در دین خدا حکم کرده است (یعنى در جنگ با معاویه حکمیت را پذیرفته است در حالى که نمىبایست شرعا حکمیت را بپذیرد) .
به آنان باید گفت: خداوند در شریعت پیامبر حکمیت را پذیرفته و آن را به دو مرد از بندگانش وانهاده است.آنجا که فرموده:
فابعثوا حکما من اهله و حکما من اهلها ان یریدا اصلاحا یوفق الله بینهما (2)
هر گاه میان زن و شوهر اختلافى رخ نمود که احتمال دارد به جدایى منتهى شود، به انگیزه ایجاد سازش و همدلى میان آنها، یک مرد از جانب شوهر و یک مرد از جانب زن به عنوان حکم فرستاده شوند تا اگر بناى اصلاح باشد، خدا آنان راتوفیق عطا کند.
از سوى دیگر، رسول خدا (ص) در جریان بنى قریظه براى حکمیت، سعد بن معاذ را برگزید و او به آن چه مورد امضا و پذیرش خداوند بود، حکم کرد.
به خوارج باید گفت: آیا شما نمىدانید که وقتى امیر المؤمنین (ع) حکمیت را پذیرفت به افرادى که حکمیت بر عهده آنان نهاده شده بود فرمان داد تا بر اساس قرآن حکم کنند و از حکم خداوند فراتر نروند و شرط کرد که اگر حکم آنان خلاف قرآن باشد، آن را نخواهد پذیرفت؟ زمانى که کار حکمیت علیه على (ع) تمام شد، برخى به آن حضرت گفتند: کسى را بر خود حکم ساختى که علیه تو حکم کرد!
امیر المؤمنین (ع) در پاسخ گفت: من به حکمیت کتاب خدا تن دادم، نه به حکمیت یک فرد تا نظر شخصى خودش را اعمال کند.
اکنون باید به خوارج گفت که در کجاى این حکمیت، انحراف از حکم قرآن دیده مىشود! با این که آن حضرت بصراحت اعلام کرد که: حکم مخالفت قرآن را رد مىکند. (3)
در روایتى دیگر آمده است: فردى از خوارج مدعى بود که على (ع) در جنگ نهروان به خاطر کشتن خوارج، گرفتار ظلم شده است.وى مىگفت اگر بدانم که در پهنه زمین کسى هست که براى من ظالم نبودن على (ع) را ثابت کند به سویش خواهم شتافت.به او گفتند که از میان فرزندان على (ع) شخصى چون ابو جعفر، محمد بن على مىتواند تو را پاسخ دهد.
وى که از سردمداران خوارج بود، گروهى از بزرگان یارانش را گرد آورد و به حضور امام باقر (ع) رسید.
به امام باقر (ع) گفته شد اینان براى مناظره آمدهاند.حضرت فرمود اکنون بازگردند و فردا بیایند.
فرداى آن روز، امام باقر (ع) فرزندان مهاجر و انصار را گرد آورد و گروه خوارج نیز حضور یافتند.
امام باقر (ع) با حمد و ستایش خداوند، سخن آغاز کرد و پس از شهادت بهوحدانیت خداوند و رسالت پیامبر اکرم (ص) فرمود: سپاس خداى را که با اعطاى نبوت به پیامبر اکرم، ما خاندان را کرامت بخشید و ولایت خویش را به ما اختصاص داد.اى فرزندان مهاجر و انصار! در میان شما هر کس فضیلتى از امیر المؤمنین على (ع) مىداند، بر جاى ایستد و آن را بازگوید.
حاضران هر یک ایستادند و در فضیلت على (ع) سخنها ایراد کردند.
با این زمینه و فضایى که امام باقر (ع) پدید آورد آن مرد که بزرگ خوارج آن محفل بشمار مىآمد، از جاى برخاست و گفت:
من فضایل و ارزشهاى على (ع) را بیش از این جمع آگاهم و روایتهاى فزونترى را مى دانم، ولى اینها مربوط به زمانى است که على (ع) هنوز حکمیت را نپذیرفته، با پذیرش حکمیت کافر نشده بود.
سخن در فضایل على (ع) به حدیث خیبر رسید، آنجا که پیامبر (ص) فرمود: «لاعطین الرایة غدا رجلا یحب الله و رسوله و یحبه الله و رسوله، کرارا غیر فرار، لا یرجع حتى یفتح الله على یدیه.»
فردا، پرچم را به فردى خواهم سپرد که خدا و رسول را دوست دارد و خدا و رسول هم او را دوست دارند.بر دشمن هماره مىتازد و هرگز از میدان نبرد نمىگریزد، او از رزم باز نمىگردد مگر با پیروزى و فتح خیبر.
در این هنگام امام باقر (ع) رو به جانب آن مرد کرد و فرمود:
درباره این حدیث چه مىگویى؟
خارجى گفت: این حدیث حق است و شکى هم در آن نیست، ولى کفر پس از این مرحله پدید آمد .
امام باقر (ع) فرمود: آیا آن روز که خداوند على را دوست مىداشت، مىدانست که او در آینده اهل نهروان را خواهد کشت یا نمىدانست؟
مرد گفت: اگر بگویم خدا نمىدانست، کافر شدهام، پس ناگزیر باید اقرار کنم که خداوند مىدانسته است.
امام باقر (ع) فرمود: آیا محبت خدا به على (ع) از آن جهت بوده که وى در خط اطاعت خدا حرکت مىکرده یا به خاطر عصیان و نافرمانى بوده است!
مرد گفت: بدیهى است که دوستى خداوند نسبت به امیر المؤمنین على (ع) ازجهت اطاعت و بندگى وى بوده است نه عصیان و نافرمانى. (در نتیجه محبت خداوند به على (ع) بیانگر این است که على (ع) تا پایان عمر در راه اطاعت خدا گام نهاده و هرگز از مسیر رضاى او بیرون نرفته است و آنچه کرده وظیفه الهى او بوده است).
سخن که به اینجا رسید، امام باقر (ع) رو به آن مرد کرده و فرمود: اکنون تو در میدان مناظره مغلوب شدى، از جاى برخیز و مجلس را ترک کن.
مرد از جاى برخاست و آیهاى از قرآن را که بیانگر آشکار گشتن حق براى او بود زمزمه مىکرد و اظهار داشت: «الله اعلم حیث یجعل رسالته» (4) .
مبارزه با توهمات قدریه و جبریه
از جمله مسایل بحث انگیز معارف اسلامى که از دیر زمان، ذهن اندیشه وران و حتى عامیان را به پرسشهاى مختلف بر مىانگیخته، مسأله جبر و اختیار است.
در قرآن که محور تعالیم اسلامى است از یک سو حاکمیت مطلق الهى بر تمامى ابعاد و زوایاى هستى به انسان یادآورى شده است، و از سوى دیگر اعمال و موضعگیرى آدمیان در صحنه زندگى و در میدان کفر و ایمان، عمل خود آنان بشمار آمده است.
در برخى آیات مىخوانیم:
ما شاء الله لا قوة الا بالله (5)
خواست، خواست خداست و نیرویى جز به اتکاى خدا وجود ندارد.
و ما تشاؤون إلا ان یشاء الله... (6)
شما چیزى را نمى خواهید مگر این که خداوند بخواهد.
تضل بها من تشاء و تهدى بها من تشاء (7) خداوند آن کس را که بخواهد به وسیله آیات قرآن گمراه مىسازد و هر آن کس را که بخواهد هدایت مىکند.
و از سوى دیگر در بعضى از آیات مىخوانیم:
و ما اصابکم من مصیبة فبما کسبت ایدیکم... (8)
هر ناگوارى که به شما برسد، نتیجه دستاوردهاى خود شماست.
و لتجزى کل نفس بما کسبت و هم لا یظلمون (9)
هر فردى به وسیله آن چه خود کسب کرده و انجام داده است مجازات مىشود و آدمیان مورد ستم واقع نخواهند شد.
و لا تزر وازرة اخرى (10)
در نظام داورى حق، هیچ کس سنگینى بار دیگرى را بر دوش نمى کشد.
هر یک از این دو دسته آیات، بیانگر بعدى از معرفت جامع دینى است، و نظر به تبیین حقیقتى خاص دارد و در صورتى که جایگاه هر یک از این آیات شناخته نشود، مثلا یک دسته مورد توجه قرار گیرد و دسته دیگر نادیده انگاشته شده، یا توجیه و تأویل شود، معرفت دینى به انحراف مىگراید، چنان که در صدر اسلام، دور ماندگان از مکتب اهل بیت (ع) به دلیل عدم آشنایى کامل با منطق وحى و عدم تسلط بر مجموعه آیات قرآن و ناآگاهى از شیوه جمع میان پیامهاى آن، گرفتار افراط و تفریط شدند، گروهى به جبر گراییدند و دستهاى به تفویض کامل!
این جریانهاى فکرى هر چند در عصر امام صادق (ع) اوج بیشترى یافت، ولى خیزشهاى آن در عصر امام باقر (ع) نمایان شد.
امام باقر (ع) در رد نظریه جبر مطلق و اختیار مطلق مىفرمود:
لطف و رحمت الهى به خلق، بیش از آن است که آنان را به انجام گناهان مجبور سازد، و سپس ایشان را به خاطر کارهایى که به اجبار انجام دادهاند عذاب کند! از سوى دیگر خداوند قاهرتر و نیرومندتر از آن است که چیزى را اراده کند و تحققنیابد.
از آن حضرت سؤال شد که مگر میان جبر و اختیار، جایگاه سومى وجود دارد؟ امام باقر (ع) فرمود: آرى میان جبر و اختیار مجالسى گستردهتر از فضاى آسمانها و زمین هست. (11)
راوى حدیث همانند این بیان را به امام صادق (ع) نیز نسبت داده است.
موضعگیرى علیه دروغپردازان و غالیان
ضعف فرهنگ جامعه، همواره دو نتیجه تلخ را به همراه دارد: افراط یا تفریط! این دو آفت در حکومت امویان و مروانیان، جامعه را بشدت رنج مىداد.
برخى از مردم تحت تأثیر محیط و شگردهاى تبلیغى دستگاه حکومتى، از خاندان رسالت تا آنجا فاصله گرفتند که به ایشان توهین کرده و ناسزا مىگفتند.و در مقابل، گروه دیگرى از مردم به انگیزه موضعگیرى علیه حکومت و یا انگیزههاى دیگر، در تعظیم جایگاه اهل بیت (ع)، تا بدان جا افراط مىکردند که ائمه معصومین (ع) ناگزیر با آنان به مواجهه و مبارزه مىپرداختند .
با توجه به امکانات محدودى که در اختیار امامان (ع) قرار داشت، آنان براى ارتباط با شیعیان و تبیین مواضع حق براى ایشان، دشواریهاى مهمى داشتند و عناصر فرصت طلب از این خلأ در جهت منافع شخصى خود سود جسته، شیفتگان خاندان رسالت را با روایات ساختگى و دروغ به انحراف مىکشاندند.
در روایتى از امام صادق (ع) هفت تن به عنوان عناصر فرصت طلب و دروغپرداز معرفى شدهاند :
1 ـ مغیرة بن سعید 2 ـ بیان 3 ـ صائد 4 ـ حمزة بن عماره بربرى 5 ـ حارث شامى 6 ـ عبد الله بن عمر و بن حارث 7 ـ ابو الخطاب. (12) در روایتى دیگر از امام ابو الحسن الرضا (ع) آمده است: «بیان» ، بر على بن الحسین (ع) دروغ مىبست و خداوند حرارت آهن را به او چشانید و کشته شد.مغیرة بن سعید بر امام باقر (ع) دروغ مىبست، او نیز کشته شد و به کیفر رسید و... (13)
هشام بن حکم از امام صادق (ع) نقل کرده است:
مغیرة بن سعید از روى عمد و غرض ورزى بر پدرم (امام باقر علیه السلام) دروغ مىبست.یاران مغیرة در جمع اصحاب امام
زندگى علمى امام محمد باقر (علیه السلام)
کتاب: زندگى سیاسى امام محمد باقر (علیه السلام)، ص 80
نویسنده: احمد ترابى
اکنون امام باقر (ع) در زمانى که افزون بر نیم قرن از رحلت رسول اکرم (ص) گذشته و تنشهاى فکرى و عقیدتى، شدت بیشترى یافته است، مجال مىیابد تا با تشکیل حوزه عظیم درسى به تصحیح اندیشهها بپردازد.
مبارزه با اندیشه خوارج
خوارج گر چه پس از جنگ نهروان به شدت تضعیف شدند، ولى با گذشت زمان به تجدید قوا پرداخته و هوا دارانى یافته و بعدها به شورشها و حرکتهاى اجتماعى دامن زدند.
یکى از میدانهاى رویارویى امام باقر (ع) با اندیشههاى منحرف، موضعگیریها و روشنگریهاى آن حضرت در رویارویى با عقاید و مشى خوارج بود.
امام باقر (ع) در برخى از تعالیم خود مىفرمود: به این گروه مارقه (1) باید گفت: چرا از على (ع) جدا شدید، با این که شما مدتها سر در فرمان او داشتید و در رکابش جنگیدید و نصرت و یارى وى زمینه تقرب شما را به خداوند، فراهم مىآورد.
آنها خواهند گفت: امیر المؤمنین (ع) در دین خدا حکم کرده است (یعنى در جنگ با معاویه حکمیت را پذیرفته است در حالى که نمىبایست شرعا حکمیت را بپذیرد) .
به آنان باید گفت: خداوند در شریعت پیامبر حکمیت را پذیرفته و آن را به دو مرد از بندگانش وانهاده است.آنجا که فرموده:
فابعثوا حکما من اهله و حکما من اهلها ان یریدا اصلاحا یوفق الله بینهما (2)
هر گاه میان زن و شوهر اختلافى رخ نمود که احتمال دارد به جدایى منتهى شود، به انگیزه ایجاد سازش و همدلى میان آنها، یک مرد از جانب شوهر و یک مرد از جانب زن به عنوان حکم فرستاده شوند تا اگر بناى اصلاح باشد، خدا آنان راتوفیق عطا کند.
از سوى دیگر، رسول خدا (ص) در جریان بنى قریظه براى حکمیت، سعد بن معاذ را برگزید و او به آن چه مورد امضا و پذیرش خداوند بود، حکم کرد.
به خوارج باید گفت: آیا شما نمىدانید که وقتى امیر المؤمنین (ع) حکمیت را پذیرفت به افرادى که حکمیت بر عهده آنان نهاده شده بود فرمان داد تا بر اساس قرآن حکم کنند و از حکم خداوند فراتر نروند و شرط کرد که اگر حکم آنان خلاف قرآن باشد، آن را نخواهد پذیرفت؟ زمانى که کار حکمیت علیه على (ع) تمام شد، برخى به آن حضرت گفتند: کسى را بر خود حکم ساختى که علیه تو حکم کرد!
امیر المؤمنین (ع) در پاسخ گفت: من به حکمیت کتاب خدا تن دادم، نه به حکمیت یک فرد تا نظر شخصى خودش را اعمال کند.
اکنون باید به خوارج گفت که در کجاى این حکمیت، انحراف از حکم قرآن دیده مىشود! با این که آن حضرت بصراحت اعلام کرد که: حکم مخالفت قرآن را رد مىکند. (3)
در روایتى دیگر آمده است: فردى از خوارج مدعى بود که على (ع) در جنگ نهروان به خاطر کشتن خوارج، گرفتار ظلم شده است.وى مىگفت اگر بدانم که در پهنه زمین کسى هست که براى من ظالم نبودن على (ع) را ثابت کند به سویش خواهم شتافت.به او گفتند که از میان فرزندان على (ع) شخصى چون ابو جعفر، محمد بن على مىتواند تو را پاسخ دهد.
وى که از سردمداران خوارج بود، گروهى از بزرگان یارانش را گرد آورد و به حضور امام باقر (ع) رسید.
به امام باقر (ع) گفته شد اینان براى مناظره آمدهاند.حضرت فرمود اکنون بازگردند و فردا بیایند.
فرداى آن روز، امام باقر (ع) فرزندان مهاجر و انصار را گرد آورد و گروه خوارج نیز حضور یافتند.
امام باقر (ع) با حمد و ستایش خداوند، سخن آغاز کرد و پس از شهادت بهوحدانیت خداوند و رسالت پیامبر اکرم (ص) فرمود: سپاس خداى را که با اعطاى نبوت به پیامبر اکرم، ما خاندان را کرامت بخشید و ولایت خویش را به ما اختصاص داد.اى فرزندان مهاجر و انصار! در میان شما هر کس فضیلتى از امیر المؤمنین على (ع) مىداند، بر جاى ایستد و آن را بازگوید.
حاضران هر یک ایستادند و در فضیلت على (ع) سخنها ایراد کردند.
با این زمینه و فضایى که امام باقر (ع) پدید آورد آن مرد که بزرگ خوارج آن محفل بشمار مىآمد، از جاى برخاست و گفت:
من فضایل و ارزشهاى على (ع) را بیش از این جمع آگاهم و روایتهاى فزونترى را مى دانم، ولى اینها مربوط به زمانى است که على (ع) هنوز حکمیت را نپذیرفته، با پذیرش حکمیت کافر نشده بود.
سخن در فضایل على (ع) به حدیث خیبر رسید، آنجا که پیامبر (ص) فرمود: «لاعطین الرایة غدا رجلا یحب الله و رسوله و یحبه الله و رسوله، کرارا غیر فرار، لا یرجع حتى یفتح الله على یدیه.»
فردا، پرچم را به فردى خواهم سپرد که خدا و رسول را دوست دارد و خدا و رسول هم او را دوست دارند.بر دشمن هماره مىتازد و هرگز از میدان نبرد نمىگریزد، او از رزم باز نمىگردد مگر با پیروزى و فتح خیبر.
در این هنگام امام باقر (ع) رو به جانب آن مرد کرد و فرمود:
درباره این حدیث چه مىگویى؟
خارجى گفت: این حدیث حق است و شکى هم در آن نیست، ولى کفر پس از این مرحله پدید آمد .
امام باقر (ع) فرمود: آیا آن روز که خداوند على را دوست مىداشت، مىدانست که او در آینده اهل نهروان را خواهد کشت یا نمىدانست؟
مرد گفت: اگر بگویم خدا نمىدانست، کافر شدهام، پس ناگزیر باید اقرار کنم که خداوند مىدانسته است.
امام باقر (ع) فرمود: آیا محبت خدا به على (ع) از آن جهت بوده که وى در خط اطاعت خدا حرکت مىکرده یا به خاطر عصیان و نافرمانى بوده است!
مرد گفت: بدیهى است که دوستى خداوند نسبت به امیر المؤمنین على (ع) ازجهت اطاعت و بندگى وى بوده است نه عصیان و نافرمانى. (در نتیجه محبت خداوند به على (ع) بیانگر این است که على (ع) تا پایان عمر در راه اطاعت خدا گام نهاده و هرگز از مسیر رضاى او بیرون نرفته است و آنچه کرده وظیفه الهى او بوده است).
سخن که به اینجا رسید، امام باقر (ع) رو به آن مرد کرده و فرمود: اکنون تو در میدان مناظره مغلوب شدى، از جاى برخیز و مجلس را ترک کن.
مرد از جاى برخاست و آیهاى از قرآن را که بیانگر آشکار گشتن حق براى او بود زمزمه مىکرد و اظهار داشت: «الله اعلم حیث یجعل رسالته» (4) .
مبارزه با توهمات قدریه و جبریه
از جمله مسایل بحث انگیز معارف اسلامى که از دیر زمان، ذهن اندیشه وران و حتى عامیان را به پرسشهاى مختلف بر مىانگیخته، مسأله جبر و اختیار است.
در قرآن که محور تعالیم اسلامى است از یک سو حاکمیت مطلق الهى بر تمامى ابعاد و زوایاى هستى به انسان یادآورى شده است، و از سوى دیگر اعمال و موضعگیرى آدمیان در صحنه زندگى و در میدان کفر و ایمان، عمل خود آنان بشمار آمده است.
در برخى آیات مىخوانیم:
ما شاء الله لا قوة الا بالله (5)
خواست، خواست خداست و نیرویى جز به اتکاى خدا وجود ندارد.
و ما تشاؤون إلا ان یشاء الله... (6)
شما چیزى را نمى خواهید مگر این که خداوند بخواهد.
تضل بها من تشاء و تهدى بها من تشاء (7) خداوند آن کس را که بخواهد به وسیله آیات قرآن گمراه مىسازد و هر آن کس را که بخواهد هدایت مىکند.
و از سوى دیگر در بعضى از آیات مىخوانیم:
و ما اصابکم من مصیبة فبما کسبت ایدیکم... (8)
هر ناگوارى که به شما برسد، نتیجه دستاوردهاى خود شماست.
و لتجزى کل نفس بما کسبت و هم لا یظلمون (9)
هر فردى به وسیله آن چه خود کسب کرده و انجام داده است مجازات مىشود و آدمیان مورد ستم واقع نخواهند شد.
و لا تزر وازرة اخرى (10)
در نظام داورى حق، هیچ کس سنگینى بار دیگرى را بر دوش نمى کشد.
هر یک از این دو دسته آیات، بیانگر بعدى از معرفت جامع دینى است، و نظر به تبیین حقیقتى خاص دارد و در صورتى که جایگاه هر یک از این آیات شناخته نشود، مثلا یک دسته مورد توجه قرار گیرد و دسته دیگر نادیده انگاشته شده، یا توجیه و تأویل شود، معرفت دینى به انحراف مىگراید، چنان که در صدر اسلام، دور ماندگان از مکتب اهل بیت (ع) به دلیل عدم آشنایى کامل با منطق وحى و عدم تسلط بر مجموعه آیات قرآن و ناآگاهى از شیوه جمع میان پیامهاى آن، گرفتار افراط و تفریط شدند، گروهى به جبر گراییدند و دستهاى به تفویض کامل!
این جریانهاى فکرى هر چند در عصر امام صادق (ع) اوج بیشترى یافت، ولى خیزشهاى آن در عصر امام باقر (ع) نمایان شد.
امام باقر (ع) در رد نظریه جبر مطلق و اختیار مطلق مىفرمود:
لطف و رحمت الهى به خلق، بیش از آن است که آنان را به انجام گناهان مجبور سازد، و سپس ایشان را به خاطر کارهایى که به اجبار انجام دادهاند عذاب کند! از سوى دیگر خداوند قاهرتر و نیرومندتر از آن است که چیزى را اراده کند و تحققنیابد.
از آن حضرت سؤال شد که مگر میان جبر و اختیار، جایگاه سومى وجود دارد؟ امام باقر (ع) فرمود: آرى میان جبر و اختیار مجالسى گستردهتر از فضاى آسمانها و زمین هست. (11)
راوى حدیث همانند این بیان را به امام صادق (ع) نیز نسبت داده است.
موضعگیرى علیه دروغپردازان و غالیان
ضعف فرهنگ جامعه، همواره دو نتیجه تلخ را به همراه دارد: افراط یا تفریط! این دو آفت در حکومت امویان و مروانیان، جامعه را بشدت رنج مىداد.
برخى از مردم تحت تأثیر محیط و شگردهاى تبلیغى دستگاه حکومتى، از خاندان رسالت تا آنجا فاصله گرفتند که به ایشان توهین کرده و ناسزا مىگفتند.و در مقابل، گروه دیگرى از مردم به انگیزه موضعگیرى علیه حکومت و یا انگیزههاى دیگر، در تعظیم جایگاه اهل بیت (ع)، تا بدان جا افراط مىکردند که ائمه معصومین (ع) ناگزیر با آنان به مواجهه و مبارزه مىپرداختند .
با توجه به امکانات محدودى که در اختیار امامان (ع) قرار داشت، آنان براى ارتباط با شیعیان و تبیین مواضع حق براى ایشان، دشواریهاى مهمى داشتند و عناصر فرصت طلب از این خلأ در جهت منافع شخصى خود سود جسته، شیفتگان خاندان رسالت را با روایات ساختگى و دروغ به انحراف مىکشاندند.
در روایتى از امام صادق (ع) هفت تن به عنوان عناصر فرصت طلب و دروغپرداز معرفى شدهاند :
1 ـ مغیرة بن سعید 2 ـ بیان 3 ـ صائد 4 ـ حمزة بن عماره بربرى 5 ـ حارث شامى 6 ـ عبد الله بن عمر و بن حارث 7 ـ ابو الخطاب. (12) در روایتى دیگر از امام ابو الحسن الرضا (ع) آمده است: «بیان» ، بر على بن الحسین (ع) دروغ مىبست و خداوند حرارت آهن را به او چشانید و کشته شد.مغیرة بن سعید بر امام باقر (ع) دروغ مىبست، او نیز کشته شد و به کیفر رسید و... (13)
هشام بن حکم از امام صادق (ع) نقل کرده است:
مغیرة بن سعید از روى عمد و غرض ورزى بر پدرم (امام باقر علیه السلام) دروغ مىبست.یاران مغیرة در جمع اصحاب امام